محمد محمد ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

روزهای زندگی من

آقاجونمون رفت بهشت

پدربزرگ عزیزم:   نامت را بر کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد تا گواهی بر معصومیت تو باشد عکست را در گلدانی از جنس عشق خواهم گذارد تا بر بام باغ ملکوت غنچه دهد آخرین سخنت را با برگی از لاله در کتابی از عطوفت خواهم نوشت و شب هنگام یاد تو را به میهمانی خیال خواهم خواند بی گمان با من سخن خواهد گفت که زندگی کوچکتر از مردمک چشم تو است. بهاران با تو زیباست... و فصل پاییز مرگ برگ های سبز را به تماشا می نشیند. پاییزغم چشمان تو را به خاطر می آورد آنگاه که پر از فریاد در سکوتی دلگیر غریبانه بار سفر بستی و به دیار معشوق شتافتی   محمد عزیزم سلام نمیدونم از آخرین باری که تونستم برات بنویسم چند روز گذشته ,حساب و کتاب ر...
29 مهر 1391
1